دل نوشته های برنامه نویسان

خاطرات و تجربه های خودتو به همه بگو

خاطرات

کتابساز

امید اقاخانی
۱۶:۴۶:۴۲ ۱۵ اسفند ۵۹۹۹

سلام
توی اوج بیکاری و چه کنم بودم که داداشم پیشنهاد ساخت کتابساز رو داد.
ینی 14 سال پیش.
اون موقع بهم پیشنهاد ساخت فروشگاه ساز هم داده بود که ملت بتونن راحت فروشگاه بسازن و بخرن.
کتابساز رو انجام دادم ولی فروشگاه رو نه.
همیشه به این اشتباه بزرگم فکر میکنم که چرا حداقل انجام ندادم که نتیجه ش خوب باشه یا نه.
از اشتباهات عبرت بگیریم

انتشار اولین برنامه

مهدی کریمی واجارگاهی
۰۸:۴۳:۴۸ ۱۶ مرداد ۱۳۹۴

حدود 2 ماه پیش اولین برنامه ی خودم رو با هزار جور مکافات ساختم بعدش خواستم تو بازار منتشر کنم ردش کرد ، بعد مایکت قبولش کرد تا الآنم 200 تا دانلود داشته ، برای شروع به نظر من بد نبود .

دودل بودن من : برنامه نویسی کنم یا نه ؟ بعد درسم چی ؟

مهدی کریمی واجارگاهی
۱۸:۳۲:۰۸ ۵ مرداد ۱۳۹۴

شاید باور نکنید ما تا چند ماه پیش 15 بار سیستم بیسیک رو راه انداختم و حذف کردم و همیشه به فکر درسم که یه وقت درسام ضعیف نشه ولی برنامه نویسی رو دوست دارم اولش هی درس رو می زاشتم کنار و هی برنامه نویسی رو ولی چند ماه هست که با برنامه ریزی هم به درسم میرسم و هم به برنامه نویسی .

ترکوندن کامپیوتر

مهدی کریمی واجارگاهی
۱۸:۲۲:۵۱ ۵ مرداد ۱۳۹۴

از وقتی برنامه نویسی میکنم انقدر علاقه دارم که مشکلات زیر برای کامپیوتر پیش اومده :

2 بار ویندوز عوض کردم
هارد دیسک رو ترکوندم
فن کامپیوتر ور خراب کردم
3 بار اینترنت رو خراب کردم
آخر همه این اتفاق ها هم پدرم کلی دعوام می کرد چون خیلی هزینه داشت !!!
با این حال الآن حال کامپیوترم خوبه .

چگونه برنامه نویس شدم ؟

مهدی کریمی واجارگاهی
۱۸:۰۶:۳۳ ۵ مرداد ۱۳۹۴

3 ساله که کامپیوتر دارم ، از همون روز اول که کامپیوتر خریدم عاشقش شدم ، اولش فقط دوست داشتم باهاش بازی کنم .بعد دو سال با کلی اسرار به پدرم فشار آوردم که اینترنت بخریم و بالاخره صاحب اینترنت شدم و باعث شد که با دنیای دیگه ای آشنا بشم اولش خواستم یک وبلاگ بسازم ولی موضوع مناسبی پیدا نکردم ، بعد به فکر یک سایت تفریحی بودم که به علت نداشتن دانش کافی نتونستم و چند ماه کامپیوتر
خاموش بود تا اینکه یه روز وقتی داشتم از بازار یک برنامه دانلود می کردم ، یک دفعه یه فکری بسرم زد ، به خودم گفتم : برنامه نویسی اون تیکه ی گمشده ی منه . و از اون به بعد دیونش شدم ، بعد ها با آقا امید و آقای معلی آشنا شدم و بعد 8 ماه تونستم با آموزش های این دو برنامه نویسی رو یاد بگیرم . حالا 13 سالمه و برنامه نویسی رو دوست دارم ، هرگز باعث ضعیف شدن درسم نشده بلکه باعث شده که باهوش تر بشم و مسائل رو بهتر حل کنم ، انگلیسیم خیلی خوب شده ، آرزوم اینه که یه روزی داروساز بشم و بقیه وقتم رو که آزاد هستم و روز های تعطیل برنامه نویسی کنم ، این دو تنها آرزوی من هستند که می خوام به اونا برسم . به خودم افتخار می کنم که برنامه نویسم همه به فکر حل مسائل اند ولی ما برنامه نویس ها به فکر درک مسائل هستیم این چیزیه که مارو از بقیه آدم ها جدا می کنه ، ببخشید که سرتون رو درد آوردم
مرسی .

چطور شد که اینطور شد؟!

محمدامین
۱۵:۲۱:۲۴ ۳ تیر ۱۳۹۴

سلام،
پدر بنده مهندس کامپیوتر هستند و من رو از تقریباسال چ چهار سالگی با کامپیوتسالر آشنا کرند
وقتی تقریبا ده سالم شد پیش پدرم کار میکردم مثلا برای مشتری های پدرم آنتی ویروس و ویندوز مثلا میکردم و پنج تومن میزاشتم تو جیبم،
وقتی به اول راهنمایی رسیدم رفتم سراغ وبلاگ نویسی، سه سال روی وبلاگم کار کردم تو سال دوم وبلاگم رو به یه سایت تبدیل کردم
موضوع سایتم برنامه ها و بازی های اندروید بود
وقتی به اول دبیرستان رسیدم دیدم تو بازار برنامه های ایرانی زیاد شدن و قیمت های کمی دارند ولی تعداد فروش زیاد ، برنامه های پرفروش بازار رو محاسبه میکردم که مثلا چقدر فروش میکنن
بعد از یه مدت به خودم گفتم چرا من از این درآمد ها نداشته باشم؟
تصمیم خودم رو گرفتم، رفتم سراغ برنامه نویسی اندروید، بعد از مدتی تحقیق روی زبان های برنامه نویسی، جاوا رو پیدا کردم ولی احساس کردم برای شروع کار خیلی سنگین است، تا یه روز اتفاقی تو بازار یه برنامه آموزشی واسه بیسیک فور اندروید پیدا کردم و خریدمش، و با هاش آشنا شدم و خیلی ازش لذت بردم، الانم که اینجا در خدمت شمام

چطور برنامه نویس شدم

محسن پرندوار
۱۹:۲۲:۱۷ ۵ خرداد ۱۳۹۴

سلام
یه روز با دوستم تو خونه ما نشسته بودیم و داشتیم با هم درباره کامپیوتر حرف میزدیم. من گفتم دیگه کاپیوتر برام خسته کننده شده همش بازی میکردم.
گفت اینجوری هام نیست کامپیوتر یه دنیایی واسه خودش داره مثلا برنامه نویسی یه دنیایی داره برا خودش.
بعد بهم پیشنهاد برنامه نوشتن رو داد.منم گفتم باشه.
من اصلا نمیدونم چطور شد ک با b4a اشنا شدم.
ولی اینم بگم اول اول ها فقط فکرو ذکرم فقط پول بود ولی الان ن.
برنامه نویسی یه علمی هست ک همه ندارن.
پس قدرشو بدونین.
یا حق

برنامه نویسی شیرین است

سپهر گنجی
۲۰:۲۸:۳۱ ۱۳ فروردین ۱۳۹۴

با سلام خدمت شما.


من وقتی که کافه بازار رو دیدم و گوشی اندروید خریدم همینجوری تصمیم گرفتم برنامه نویسی اندروید بلد بشم.


رفتم تو بازار و برنامه آموزشی آقای دیوسار رو خریدم ولی حیف...ایران تحریم بود و من تنمیتونستم SDK رو داشته باشم.(من هم خیلی از کامپیوتر حالیم نبود برخلاف الان(!))


هیچی دیگه منصرف شدم...تا اینکه یه روز ADT رو که بهمراه اکلیپس بود رو از یه سایت های ایرانی دانلود کردم...بعدش تصمیم گرفتم برم با اکلیپس برنامه بنویسم..اولش سخت بود ولی بعدش بازم سخت بود(مثلا برای رفتن از یه اکتیویتی به اکتیویتی بعدی باید 4 خط کد مینوشتی)...خیلی کم چیز یاد گرفتم ولی برای تجربه ای در اندروید و آشنایی با بعضی مفاهیم مثل اسم پکیج,منیفست,اکتیویتی و لایوت و ... خوب بودش...بعد حالا دیگه SDK رو داشتم رفتم سراغ B4A...


دیدم خیلی خیلی باحال و آسون و جذابه...آموزش هاش رو از هرجا که بود دنبال کردم ... از این سایت از اون سایت خلاصه همه اینترنت رو زیر و رو کردم...90% آموزش های برنامه نویسی که توی بازار بود رو هم خریدم....شبا تا دیر وقت بیدار میموندم و برنامه های آموزشی رو مطالعه می کردم...من علاقه ی حقیقی رو پیدا کرده بودم....بعدشم که با آموزش های این سایت ادامه دادم...الانم (اگه تعریف از خود نباشه) تو کارم حرفه ای ام.


بعدش که دیدم اینقد برنامه نویسی آسون و شیرینه تصمیم گرفتم #C یاد بگیرم...بعد فهمیدم اونقدر ها هم آسون نیست...ولی خب تقریبا 50% یاد گرفتم سی شارپ رو...


بعد رفتم سراغ جاوا...با اینکه سخت بود من با علاقه سختی رو برای خودم شیرین کردم...


الان هم در خدمت شما در انجمن های برنامه نویسی دور میزنم و سوال ج میدم...


من متولد سال 1379 هستم و در اول دبیرستان درس میخونم...علاقه ی بی نهایت من به برنامه نویسی باعث شده که من دیگه 25 ساعت از روز پای کامپیوتر باشم...من از برنامه نویسی لذت میبرم و واقعا دوستش دارم...برا همینه که میخوام رشته ام تو دانشگاه رو مهندسی نرم افزار انتخاب کنم...برای موفقیتم دعا کنین.


یا علی

اثبات وجود دنیای دیگر

سید جواد
۱۷:۵۱:۵۷ ۲۸ دی ۷۹۶۸

با برنامه نویسی به این نتیجه رسیدم که خدا وجود داره و چیز هایی که با چشم دیده نمی شوند دلیل بر عدم وجود آنها نیست . مانند یه نرم افزاری که تولید می کنیم . ظاهرا روی دکمه ای کلیک می کنیم بدون اینکه کد های اجرایی آنها را ببینیم و حس کنیم . در واقع روح نرم افزار ما کد های نوشته شده هستند که وظایف هر شی را مشخص کرده . خلاصه نظر من این بود

تحقق آرزوهام با بیسیک(همون ارل خان)

salmana
۰۴:۵۶:۴۴ ۲۴ دی ۱۳۹۳

من قبلنا فکر میکردم که برنامه نویسی واسه من یک رویاست و آرزوم این بود که بتونم یک دکمه بسازم و بعد یک پیغام ظاهر بشه .(البته چند ایده داشتم که آروزی عملی کردنشون رو داشتم) بدلیل اینکه وقت زیاد نداشتم و چشماهم هم مشکل داشتن نتونستم برم سراغ زبان برنامه نویسی . ولی وقتی با سایت کویکلرن و لبتاب دانشجو آشنا شدم و با توضیحات خیلی عالیتون مواجه شدم کمر همت رو بستم و شروع کردم . و شکر خدا هر 5 تا پروژه ام رو به نحو احسن انجام دادم و خلاصه خودم رو خلاص و راحت کردم. در ضمن ابتدا خواستم که وقتی که پروژه هام تمام شد برنامه نویسی رو ول کنم ولی حالا میبینم که چقدر شیرینه دیگه دلم نمیاد . ناگفته نماند که اگه ارل نبود و این بیسیک که خیلی راحت میشه باهاش کار کرد نبود احتمال داشت که بطرف زبان دیگه نرم و به اصطلاح برنامه نویس نشم. مرسی امید خان

از vb تا C++

توحید
۰۰:۳۵:۳۹ ۲۴ دی ۱۳۹۳

حالا که همه دل نوشته مینویسن منم می نویسم :دی
من و امید همیشه سره اینکه کی بشینه پشت سیستم پسرعمومون دعوا می کردیم.اونموقع فکر کنم 12 13 سال بیشتر نداشتم.حدود 10 سال پیش.....بعد آموزش پرورش منطقه یه سری کلاسا گذاشت که با داداشم رفتیم.داداشم دوم دبیرستان رفت هنرستان رشته ی کامپیوتر و ما کامپیوتردار شدیم.من از سال سوم با vb آشنا شدم.یادمه داداشم یه دیکشنری نوشته بود که بنده با نوشتن یه ماشین حساب کل پروژش رو از بین بردم و یه کتک مفصل هم به خاطرش خوردم.بعدش با میکروکنترلر آشنا شدم و حالت ترکیبی دادم به الکترونیک و نرم افزار.رفتم رشته ی ریاضی از اونجا اومدم رشته ی سخت افزار.برادر من (امید) مهمترین تغییر روی توی زندگی من ایجاد کرد و اگه نمی رفت رشته ی کامپیوتر اصلا معلوم نبود الان من چه رشته ی داشتم درس می خوندم.خلاصه ما اومدیم سخت افزار و عاشق و دلباخته ی C و C++ شدیم.یه مدت هم Qt کار کردم.بعدشم با جاوا یه برنامه نوشتم به اسم "آقای رابینز" که داداشم کلی مسخرم کرد.البته رشته ی من سخت افزاره.برای همین بیشتر طراحی دیجیتال انجام میدم.تو این رشته من به آرزوم رسیدم.ینی تلفیق کامل برنامه نویسی با الکترونیک.به ظاهر برنامه می نویسم اما در واقع دارم طراحی یه مدار رو انجام میدم (VHDL).و فکر می کنم که تمام این مراحل رو مدیون داداشم هستم.
با تشکر :)

یاد دارینوس بخیر

امیرعلی
۱۳:۱۶:۰۵ ۲۳ دی ۱۳۹۳

سلام
بابت این صفحه از شما ممنون جای خوبی باید باشه
یادش بخیر بازی دارینوس زمانی که میخواستم برنامه نویسی شروع کنم اومد روی مخم چقدر بازی میکردم عجب کیفی میداد
جای جالبش این بود که وقتی بازی میکردم همه ایتم ها ینی ادمک ها رو به شکل imageview میدم که چطور توی وی بی درست شده
خلاصه دنیای داره برنامه نویسی

خاطرات برنامه نویسی

امید آقاخانی
۱۴:۳۰:۰۵ ۲۲ دی ۱۳۹۳

سلام
ممنون هادی جان از پستت
به نظر من شغلی که برنامه نویسی نباشه ینی علافی البته سو تفاهم شغل های غیر برنامه نویسی نباشه ولی انقدر ادم درگیر برنامه نویسی میشه همه مشکلات یادش میره
برای همین من بیشتر ترجیح میدم برنامه نویسی رو از روی عشق کار کنم بعد به پول فکر کنم.
هی یادش بخیر یه زمان بیل گیتس شده بود الگوی من خخخخ
الگو برداری از آدم های بزرگ یکی از صفات آدم های موفقه خخخخ

دل نوشته

هادی اکبرپور
۱۲:۵۱:۱۲ ۲۲ دی ۱۳۹۳

از بچگی اون زمانی که کامپیوترهای پی سی داشت تازه میومد هاشق این جعبه جادویی شدم. تقریبا تا دوم دبیرستان البته بعد از خرید کامپیوتر باهاش بازی می کردم یادش بخیر چقققدر حال می داد ( IGI و PES و جنگ های صلیبی و ...) کلاس دوم دبیرستان بودم که با مبحث جدیدی توی کتاب های درسم مون به نام «برنامه نویسی» آشنا شدم. خیلی ازش لذت می بردم اون وقت با vb کار می کردیم این علاقه من باعث شد که معلممون یه روز کلید سایت مدرسه رو به من داد و من رفتم روی تمام سیستم ها vb نصب کردم بعد اون هم به عنوان نماینده دبیرستان تو کامپیوتر به مسابقات شهرستانی رفتم. زمان گذشت تا رفتیم دانشگاه و ترم دو بود که برنامه نویسی برداشتم و شروع کردیم به برنامه نویسی تحت ویندوز با زبان شیرین C#. یادش بخیر .... اون وقتا توی سایت دانشگاه سی شارپ نصب نبود و به دلیل دور بودن دانشگاه از خونه مون و نداشتن لپ تاپ نمی تونستم زیاد کار کنم اما مطالعه می کردم و با لپ تاپ دوستم هراز گاهی تمرین می کردم. زمانیکه میومدم خونه تمام ذکر و فکرم میشد برنامه نویسی. واسه پروژه اخر هم تونستم یه شبیه ساز ویندوز xp بنویسم که استاد بهم 22 داد.(اکثر بچه های کلاس کم گرفتن)
اما همه این کارها رو تفریحی می کردم تا اینکه مرداد ماه امسال با b4a آشنا شدم و شروع کردم به کارکردن به صورت تخصصی و با دیده شغل به برنامه نویسی و طراحی با فتوشاپ نگاه کردم. البته قبل از b4a خیلی مختصر هم با وردپرس کارکرده بودم. یکی از روزهای تابستون حوالی تیر ماه یه برنامه از بازار دانلود کردم به اسم پول بازار بود فک کنم که توی اونجا راه های کسب درآمد رو گفته بود که یکی از اونها برنامه نویسی آندروید بود و اونجا b4a رو هم معرفی کرده بود. زمانیکه می خواستم b4a رو شروع کنم وقتی بود که خیلی خسته از بیکاری و اینکه بعد 4 سال دانشگاه چیزی بلد نبودم که به دردم بخوره بودم.شروع به سرچ تو اینترنت کردم و با سایت داداش امید و کوئیک لرن آشنا شدم. یادمه اولین ایمیل رو به امید عزیز فرستادم تا درباره درامد برنامه نویسی آندروید باهاش مشورت کنم. جوابی که امید بهم داد دلگرمم کرد و از مرداد ماه 93 تا حالا که 22 دی ماه هست شروع کردم به برنامه نویسی b4a و خدا رو شاکرم که هدفم رو پیدا کردم. هروقت مشکلی هم داشتم تا حالا، البته بعد از تلاش برای رفع مشکل درصورتی که نتیجه نگیرم با امید درمیان میذارم .از این رو ایشون رو به عنوان یکی از دوستان صمیمی ام می دانم.
این جمله استیو جابز هم همیشه به من روحیه میده :
«اگر می خواهید خوشبختی را برای یک عمر تجربه کنید یاد بگیرید کاری را که انجام می دهید دوست داشته باشید.»
و من عاشق برنامه نویسی هستم.
تا حالا تونستم 4 تا برنامه تو بازار منتشر کنم که اولین برنامه گردشگری آذربایجان غربی و آخرینش نامه نگاری طنز هستش.
موفق باشید هادی اکبرپور

خاطرات برنامه نویسی

امید آقاخانی
۲۱:۴۱:۰۶ ۲۱ دی ۱۳۹۳

سلام


امیدوارم این بخش از سایت رو که راه انداختم ،دوستان بیان اینجا سختی ها و خوشی هایی که توی دوران برنامه نویسی داشتن رو بنویسن.


دیگه خودتون شئونات رو رعایت کنید البته نباید میگفتم شما بهترین هستین ولی خوب بلاخره بعضی موقع ها میشه دوستان ناراحتن یه دفعه میان حرفاشونو خالی میکنن بلاخره ما دوستشون داریم.


بذارید اول از خودم شروع کنم :


هی یادش بخیر دوم دبیرستان بودم عاشق برنامه نویسی شدم.


شب و روزم شد برنامه نویسی دیگه خانوادم رو کم میدم همش میرفتم پشت کامپیوتر.


بعد سال ها بیدار شدم دیدم چقدر کم از حضورشون توی زندگیم استفاده کردم ای دل غافل.


به هر حال گذشت و با سختی هاش منو به اینجا رسوند.به دلیل سختی هایی که کشیدم این همه مطالب رو میذارم سایت تا دوستان دیگه سختی نکشین هر چند پولی میذارم ولی فقط برای خود سایت هست.


با این همه سختی های برنامه نویسی هنوزم دوستش دارم.


اینم از عکسی که دوران دبیرستان همیشه باهاش کار میکردم و بعد از مدتی بر اثر ضربه فنی به فنا رفت